از کتاب "پیانو":

مادرم می‌گوید: انسان یا پر از درد است یا مرد است
دردسرهای پدر سردرد شد مادر چه نامرد است

گاهی از این جمله‌ی مادر جنون می‌گیردم، امّا
باز می‌پرسم: پدر با اینهمه دردش چرا مرد است

تختشان سنگین شده از بس که تنهایند پس او کیست
حق شهوت را تصاحب می‌کند حقی که با مرد است

مادرم عاشق شده معشوق او هرجا بخواهد هست
کاری از دست پدر هم برنمی‌آید خدا مرد است

تا «به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی»
پس «به صد دفتر نشاید گفت حسب‌الحالِ» ما مَرد است

24/3/85
مریم جعفری آذرمانی