مریم جعفری آذرمانی

در گزارش خبرگزاری ایسنا از مراسم اختتامیه جایزه شعر خبرنگاران که روز جمعه 21 اسفند 1394 برگزار شد، اظهارات بسیار تلخ و دور از انصافی درباره غزل معاصر دیدم که عنوان گزارش هم بر اساس همان اظهارات بود، در انتقاد از این گزارش باید چند نکته را بگویم:

اول این که عنوان گزارش را گذاشته اند: «هشدار نسبت به وضعیت غزل معاصر»
این عنوان گذاری واقعا چه معنایی دارد؟ جایزه ای که در آن اکثرا شاعران سپیدسرا حضور دارند چرا باید این عنوان برای گزارش اختتامیه انتخاب شود؟ ساحت غزلسرایانی که غزل برایشان هنر و خلاقیت و دست کم بخشی از زندگی شان را تشکیل می دهد چه می شود؟ توجه کنیم که مثلا اگر کسی بیاید و جایزه ای ترتیب بدهد و به هر دلیلی فقط به غزلسرایان جایزه بدهد، آیا رواست که عنوان گزارش را مثلا بگذارد: هشدار نسبت به وضعیت شعر سپید؟

در اواسط گزارش، این اظهارات آمده:

«می‌خواهم در اینجا پرسش مشترکی تعدادی از دوستان را که در این دوره مطرح شده است، پاسخ بگویم. از ما سؤال می‌شود که آیا قصد نداریم جایزه‌ی شعر خبرنگاران را به دوبخش کلاسیک و شعر نو تقسیم کنیم. در پاسخ به این پرسش لازم است بگویم که تجربه‌ی برگزاری جایزه‌ی کتاب سال غزل بیش از هر سند دیگری ثابت کرد که تصور کم‌توجهی جایزه‌هایی از جنس خبرنگاران به قالب‌های شعر کلاسیک و غزل، یک سوء تفاهم است.»
در اینجا باید گفت که در جایزه کتاب سال غزل، آیا شده است یکبار به غزلسرایان جدیِ این سالها بگویید که کتابشان را شرکت بدهند؟ این را با اطمینان می گویم که شاعران جدی تری که شعرهای بهتری نسبت به متوسط فضای شعر امروز دارند، هیچ گاه خودشان کتابشان را در معرض داوری قرار نمی دهند، به بد و خوبش کاری ندارم، فقط می خوام بگویم که بر اساس جایزه ی کتاب سال غزل و خبرنگاران، که حوزه بسیار محدودی از شاعران را در بر می گیرد، به هیچ وجه نمی شود درباره فضای کلی شعر قضاوت کرد، و بعلاوه، نکته جالب در همین جایزه خبرنگاران این است که در حوزه شعر سپید چطور ممکن است شاعران شرکت کننده که تعداد قابل توجهی از آنها پیش کسوت هستند، همه بدون استثنا، خودشان با دست خودشان شرکت کرده باشند؟ عقل حکم می کند که دست کم از بعضی از اینان درخواست شده که کتابشان را شرکت بدهند، چنانکه نمونه هایش را در جوایز به عینه دیده ام، و این البته اشکالی ندارد، اتفاقا حرف من در همین است، شما واقعا تا حالا به چند تا از غزلسراها گفته اید که کتابشان را در جایزه شرکت دهند، اگر از من بخواهید فهرستی دست کم ده نفری برایتان آماده می کنم که همین دو سه سال اخیر چند کتابِ غزل با خلاقیت های فردی و امضای شخصیِ شاعری شان منتشر کرده اند ولی اخلاقشان طوری است که خودشان در جایزه شرکت نمی کنند.

در ادامه گفته شده:

«قطعا دوستی که محتوای بسیار غمگینی را در قالب یک وزن فو‌ق‌العاده طرب‌انگیز ارایه می‌کند، با وجود مشخصه‌های مثبت کارش، استاندارد انتخاب شدن در جایزه‌ی شعر خبرنگاران را ندارد.»
در این مورد باید گفت اولا نفسِ آوردن محتوای بسیار غمگین در وزن طرب انگیز لزوما ایراد نیست، اما از این گذشته آیا واقعا فقط غزل است که درگیر آسیب است؟ آیا نمی بینیم که شعر سپید در حجم تولیدیِ انبوهش، چه ایراداتی دارد. در این جا با آثار ممتاز شعری چه غزل چه سپید کاری ندارم، حرفم این است که اگر قرار باشد شعر سپید این سال ها را آسیب شناسی کنیم، یک مشکل بزرگش همین به هم شبیه بودن است، که عموما در شبکه های اجتماعی حتا بیش از نمونه های مبتذل غزل، یافت می شود. حتا گاهی نه تنها تشخیص تفاوت شعر دو شاعر سپیدسرا، بلکه تشخیص آنها از شعرهایی که از زبانهای دیگر به فارسی ترجمه شده اند، دشوار است، می توانم مثالهای فراوانی بزنم اما از آنجا که برای هر شاعری در هر سطحی، شأن و حیثیت قائلم، از این امر خودداری می کنم، مخاطب می تواند خودش با گردشی در صفحه های شاعران، قضاوت کند که چه می گویم. حرف اصلی این است که در جایزه ای که از سپیدسرایان تجلیل می کنیم، دلیلی ندارد که غزل را مورد انتقاد قرار دهیم، چون هر قالب شعری و اصولا هر هنری در هر مقطعی، نکاتی آسیب شناسانه نیز دارد.


و سپس در همین گزارش می خوانیم:
«او با اشاره به وضعیت بد شعرهایی که این روزها در قالب غزل سروده می‌شود و دربین مخاطبان شبکه‌های اجتماعی مخاطبانی به‌دست آورده است، گفت: این وضعیت که به‌میمنت مخاطبان ناپایدار از جنس شبکه‌های اجتماعی پدید آمده است، به ما هشدار می‌دهد، غزل زرد و عامه‌پسند در حال فراگیری است»
در این جا باید گفت اقبال مخاطبان عام شبکه های اجتماعی هم برای غزل هست و هم برای سپید، و این نوعی خلط مبحث است که این امر را فقط به غزل نسبت دهیم، بله غزل عامه پسند داریم ولی آیا شعر سپید عامه پسند نداریم؟ باید حواسمان باشد که ممکن است یکی از همین شاعرانِ عامه پسند، دم گوشمان باشد اما به دلایل مختلف هویت واقعی اش را تشخیص ندهیم. عامه پسند بودن، سپید و غزل ندارد، اتفاقا در سپید واضح تر است چون حجم کثیری از مخاطبان عام از خواندنِ یک وزن ساده هم ناتوانند و گاهی جمله های دم دستی و روزمره را که اسمش را شعر سپید گذاشته اند بهتر می فهمند.

در ادامه آمده:
«هرچند این قالب کهن، فراز و نشیب‌های بسیاری را از سر گذرانده و حتا از دوره‌ی بازگشت که به وضعیت اکنون بسیار شبیه بوده است هم درنهایت رد شده... اگر پیروان و دوستداران راستین، برای این وضعیت فکری نکنند، شاید در ادامه، حاصل تلاش‌هایی که در چند دهه‌ی اخیر به‌دست آمده است، به‌کل، به محاق رود.»
باید بگویم که اگر به جای معیار قرار دادنِ شبکه های اجتماعی، سری هم به کتابفروشی های تخصصی شعر بزنیم و به جای کتابهایی که از صدقه سریِ شبکه های اجتماعی پرفروش شده اند، مجموعه غزلها را تورقی بکنیم و کاری به پر فروش بودنشان نداشته باشیم،  به راحتی متوجه می شویم که این دوره هیچ شباهتی به دوره بازگشت ادبی ندارد، اینکه یکی دو نفر به سبک بازگشت ادبی غزل می گویند و ادعاهایی بزرگتر از حدشان دارند دلیل نمی شود که تمام غزلسرایان این گونه اند.
در پایان باید بگویم که پیروان و دوستداران راستین شعر چه غزل چه سپید، شاعری شان را کنار نگذاشته اند و هنوز هم شعرهایشان را چه در کتاب چه در صفحات مجازی شان منتشر می کنند فقط حیثیت ادبی شان مانع از این است که در شبکه های اجتماعی با روشهای غیر شاعرانه، دنبال افزایش تعداد مخاطبان عام برای آثارشان باشند.

23 اسفند 1394