من شاعرم

مریم جعفری آذرمانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر برای وطن» ثبت شده است

به نام نامی زن


به نام «گوهر عشقی»، به نام نامیِ زن
شروع می‌شود این شعر در عزای وطن

لباس و روسری‌‌ات؛ چادرت عزادار است
وطن تویی، به دلت داغ‌های بسیار است

که خاک و خاطره‌ات را به خون کشیده، جنون
که آه و آینه‌ات را جنون، کشیده به خون

قسم به حرمتِ «ستّار»های مُثله شده
به بغضِ حنجره‌ها، تارهای مُثله‌شده

اگرچه بوق و دروغِ ستم، به شور و شر است
صدای زخمیِ تو، هم‌چنان بلیغ‌تر است

سلاح‌ها چه ذلیلانه از تو می‌ترسند
تباه‌ها چه ذلیلانه از تو می‌ترسند

ولی میان همین ظلمت و پریشانی
امیدِ توست که در روزگار ویرانی

برای این همه جان - یک‌کلام - مادر شد  
و زن برنده‌ی این جنگِ نابرابر شد

مریم جعفری آذرمانی 
۲۰ آذر ۱۴۰۰


 

سرزمین

تو سرزمین منی؛ از زمین سری، ایران!

اگرچه یکسره از گریه‌ات تری، ایران!


چقدر گریه کنی از خزر به عمّانت؟

درون خویش سراپا شناوری، ایران!


دو مشرق است و دو مغرب، حدودِ امکانت

اگر دوباره خودت را بگستری، ایران!


به خط به خطّ تنت جوهرِ غزل ثبت است

عجیب نیست بگویم که دفتری، ایران!


که شاعرانه ورق می‌زنیم فالت را

که تا همیشه ببینیم بهتری، ایران!


به شکلِ گُربه نمی‌بینمت که زیبا نیست

در آسمانِ خیالم کبوتری، ایران!


چقدر خسته‌ای از بچه‌های ناخلفت

ولی هنوز صبورانه مادری، ایران!


اگرچه عقربِ تاریخ نیش می‌زندت

نشد که ثانیه‌ای کم بیاوری، ایران!


مریم جعفری آذرمانی

۶ اسفند ۱۳۸۷

(از شعرهای منتشر نشده در کتابها)