تو سرزمین منی؛ از زمین سری، ایران!
اگرچه یکسره از گریهات تری، ایران!
چقدر گریه کنی از خزر به عمّانت؟
درون خویش سراپا شناوری، ایران!
دو مشرق است و دو مغرب، حدودِ امکانت
اگر دوباره خودت را بگستری، ایران!
به خط به خطّ تنت جوهرِ غزل ثبت است
عجیب نیست بگویم که دفتری، ایران!
که شاعرانه ورق میزنیم فالت را
که تا همیشه ببینیم بهتری، ایران!
به شکلِ گُربه نمیبینمت که زیبا نیست
در آسمانِ خیالم کبوتری، ایران!
چقدر خستهای از بچههای ناخلفت
ولی هنوز صبورانه مادری، ایران!
اگرچه عقربِ تاریخ نیش میزندت
نشد که ثانیهای کم بیاوری، ایران!
مریم جعفری آذرمانی
۶ اسفند ۱۳۸۷
(از شعرهای منتشر نشده در کتابها)