بحثی انتقادی درباره ارتباط شعر و اهالی سینما
مریم جعفری آذرمانی
(منتشر شده در روزنامه قدس ۱۳۹۴/۵/۲۸)
۱. چندین سال پیش یادم میآید، در یک جلسه شعر، چند بازیگرِ نه چندان فعال سینما حضور داشتند و اگر چه در آن جلسه، شاعرانی بودند که مقام هنریشان در شعر، بسیار بیشتر از جایگاه هنری آن بازیگران در سینما بود، اما عملاً همان چند بازیگر بودند که در آن جلسه از سوی مجری و صاحب جلسه، مورد توجه قرار گرفتند و حتی چند شعر هم خواندند و به همین دلیل به چند نفر از شاعران نوبت شعر خوانی نرسید.
2. همین چند وقت پیش، به یک کتاب گزیده از شاعران غزلسرا انتقادهایی نوشته بودم که در یک خبرگزاری منتشر شد، ولی با کمال تعجب یکی از واکنشهای گردآورنده آن گزیده که خودش هم شاعر است، این بود که فلان کارگردانِ سینما از این کتاب خوشش آمده است، بنابراین، این انتقادها به این کتاب وارد نیست! و نتیجه بحثش این بود که انتقادهای مطرح شده از سوی یک شاعر غزلسرا درباره گزیده غزل، شخصی و غیر تخصصی است ولی نظر یک سینماگر در حیطه غزل، کاملاً تخصصی است!
بله، متأسفانه اگر کسی از منِ شاعرِ غزلسرا بخواهد که درباره ارتباط شعر و سینما در ایران حرفی بزنم، همین خاطرات تلخ را باید بگویم. اما مسایل تلختری هم هست که باید به آنها اضافه کنم:
3. مدتهاست کتابهایی به صورت گزینگویه یا گزیدهسطرهایی از شاعرانی مثل حافظ و مولوی و سعدی و حتی نیما یوشیج، به روایتِ یک فیلمساز منتشر میشود، یعنی این فیلمساز شعرهای شاعران مذکور را تکه تکه میکند و در هر صفحه کتاب، یک تکه را به انتخاب خود میگذارد و حتی کتاب ساخته شده توسط این فیلمساز بسیار شکیلتر و زیباتر از کتاب اصلی آن شاعر منتشر میشود و خریداران کتاب، این نسخۀ مخدوش و تکه تکه شده را که در بهترین جای پیشخوان کتابفروشی گذاشته شده به جای کتابهای اصلی، مثل ورق زر میبرند و حتی به دوستانشان هدیه میدهند. بعید میدانم این فیلمساز طاقت داشته باشد، ببیند که یک شاعر بدون تخصصی در سینما، تکههای فیلم این فیلمساز را به صورت پراکنده و جسته گریخته و بیربط کنار هم بگذارد و به صورت بستۀ فرهنگی به بازار عرضه کند. علاوه بر این فراموش نکنیم که جایگاه و اهمیتِ تاریخیِ شعر با جایگاه سینما در کشور ما قابل قیاس نیست و بدتر از آن، تفاوت جایگاه شعر ما در جهان با جایگاه سینمای ما برای همه روشن است و همه اینها در حالی است که برای یک نسخۀ درست و حسابی از آثار شاعران مذکور - که مصحح آن دقیق و معتبر باشد - باید بازار کتاب را زیر و رو کرد.
4. چند وقتی هست که دو سه ناشر اقدام کردهاند به انتشار کتاب شعر از بازیگران سینما. در نگاه اول میشود گفت: خب چه ایرادی دارد؟ مگر شعر فقط باید در انحصار یک عده باشد. اگر شعر این بازیگران ایراد دارد، خب ایرادهایش را بگویید و دلیلِ شعری بیاورید. اما واقعیت این است که هر دلیل شعریِ تخصصی، پاسخی عمومی و عرفی را هم در پیاش دارد، مثلاً اگر بگوییم این نوشتهها تصویرهای شعریِ تازه ندارند، در پاسخ میگویند: خب شعر میتواند حتی بدون ارایه تصویر هم شعر باشد. اگر بگوییم این نوشتهها زبان سستی دارند، در پاسخ میگویند: خب بعضی شاعران نوآور هم در بعضی شعرهایشان زبان سستی داشتهاند؛ اگر بگوییم، اینها فقط ملغمهای از احساسات است که هر انسانی که شاعر هم نیست میتواند داشته باشد، میگویند: خب مگر شعر چیزی جز احساسات آدمی است؟ خلاصه هر دلیلی که بیاوریم پاسخی عرفی و غیرتخصصی دارد و در نهایت مجموعه این ایرادها و پاسخها، حاصلی جز این ندارد که یک بازیگر که معروفیتش را از سینما کسب کرده و شعر برایش امری تفننی و گذرا بوده، تبدیل شود به شاعری که شعرهایش آنقدر جنجالبرانگیز است که مهمترین پرسشهای ادبی درباره او مطرح میشود! و چه نامهربانی بدتر از اینکه در کنارش میبینیم بسیاری از شاعرانِ تأثیرگذار دو سه دهه اخیر، چه زنده چه از دنیا رفته، برای انتشار شعرهای دقیق و ارزشمندشان هنوز یک ناشر درست و حسابی پیدا نشده، و اگر فضای آزاد مجازی نبود، شعرهایشان اصلاً بروز و ظهور عمومی پیدا نمیکرد. نکته اساسی این است که بعضی ناشران اگر چه برای عموم مخاطبان شعر اهمیتِ حرفهای ندارند، اما در میان اهالی تخصصیِ شعر، دارای جایگاهی تاریخی و مهم در شعر معاصر هستند و حتی اگر به روی خودشان نیاورند، میدانند که حدود اختیاراتشان در ارایه آثار فرهنگی چیست و در کنار انتشار آثار حاشیهای، میدانند که آثار مهم بسیاری از شاعران را یا به طور شایسته و جامع منتشر نکردهاند یا اصلاً به فکر انتشارشان نبودهاند.
وقتی با تصور همه اینها به تماشای آثار سینماییِ ایرانی و خارجی مینشینم، میبینم که در فیلمها و سریالهای جدید غرب، حتی برای تظاهر هم شده، و حتی شده در حد چند لحظه از کل سریال یا فیلم، حتماً کتابی در دست یکی از بازیگران دیده میشود که در حال مطالعه است و نه اینکه نقش استاد دانشگاه یا دانشجو یا نویسنده را، بلکه نقش یک فرد عادی را در فیلم بازی میکند، اما در سینمای ایران، آن هم در جدیترین آثاری که ساخته میشود، کتاب و کتابخوانی حضوری جدی و مشخص ندارد، آقایان و خانمهای سینمای ایران! میدانم که مطالعه شاید در ایران آنچنان همگانی نباشد و شما هم گویا خیلی واقعگرا هستید، اما خواهشمندم محض تظاهر هم که شده در فیلمهایی که میسازید، دست کم در یک صحنهاش یک کتاب دست بازیگر بدهید که ترجیحاً نقش استاد یا دانشجو را در فیلم نداشته باشد، اصلاً میتواند یک نقش حاشیهای و جزیی داشته باشد، حتماً نباید کتاب را همان جا بخواند، حتی در حالی که کتاب در دستش هست میتواند سرش بالا باشد و با کسی حرف بزند. کافی است کتاب را باز کنید و در دست بازیگر بگذارید؛ اصلاً خرجی هم ندارد میتوانید همان کتاب شعر چاپ شدۀ خودتان را به دستش بدهید، چون حتی لازم نیست که روی کتاب زوم کنید تا تماشاگر بفهمد چه کتابی دست بازیگر است؛ باور کنید که با همین کارِ بظاهر کوچک که حتی دقیقهای از صحنه را هدر نخواهد داد، میتوانید به مردم نشان دهید که حتماً نباید استاد و دانشجو باشند تا کتاب بخوانند، اگر این کار را بکنید، اجرتان برای فرهنگِ ایران، کمتر از اجرِ شاعران و نویسندگان نیست.