شغلِ همگی ناله و کارِ همه زاریست
تصویرِ جنون است که از آینه جاریست
تا رهبرِ ارکستر، سرِ لاشخوران است
هر لاشه که در گوشهای افتاده، قناریست
در زیست و بومِ تو و من جغد نشسته
هر حنجرهی تازه، از این خاک فراریست
دعوا سرِ نفت است، به این خانه چه رفتهست؟
جز این که بسوزیم و بسازیم چه کاریست؟
هر برگهی ما پر شد از امضای غریبه
معیارِ رقمهای زبانبسته، دلاریست
صحبت سرِ گنجینهی ما بود، وگرنه
در خانۀ ویران چه قرار و چه مداریست؟
مریم جعفری آذرمانی
۱۹ فروردین ۱۳۹۷