از کتاب "راویه":
رییسِ بی هنران در نهادِ بی بنیاد
همیشه منطقش این است: هرچه بادا باد!
خدا نکرده مبادا بفهمی آینه چیست
در این اداره درآمد ندارد استعداد
میانِ سمفونیِ خرچ خرچِ ماشین ها
ببین صدایی از انسان نمانده است به یاد
چه خارها که درختانِ معتبر شده اند
چقدر گل که پلاسید و زیر پا افتاد
اگر مخاطبِ خود هم نباشم، آخر سر
به شعر من چه کسی اعتبار خواهد داد؟
مریم جعفری آذرمانی