از کتاب "دایره":
شعرهای جاری از سرش، رودهای بیشمار شد
در سکوت محض دیگران، قطره قطرهاش بخار شد
عنکبوت تار میتند بر تن کتابهایتان
چون که شعرهای روشنش، موذیانه استتار شد
من که باورم نمیشود مریمی دوباره گل کند
خارها قیام کردهاند، باغها شکنجهزار شد
جز خدا و مریم و وحید، هیچ شاهدی نبوده است
وقت مرگ هم غزل نوشت، پای شعر، رستگار شد
مریم جعفری آذرمانی