من شاعرم

مریم جعفری آذرمانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زن» ثبت شده است

به نام نامی زن


به نام «گوهر عشقی»، به نام نامیِ زن
شروع می‌شود این شعر در عزای وطن

لباس و روسری‌‌ات؛ چادرت عزادار است
وطن تویی، به دلت داغ‌های بسیار است

که خاک و خاطره‌ات را به خون کشیده، جنون
که آه و آینه‌ات را جنون، کشیده به خون

قسم به حرمتِ «ستّار»های مُثله شده
به بغضِ حنجره‌ها، تارهای مُثله‌شده

اگرچه بوق و دروغِ ستم، به شور و شر است
صدای زخمیِ تو، هم‌چنان بلیغ‌تر است

سلاح‌ها چه ذلیلانه از تو می‌ترسند
تباه‌ها چه ذلیلانه از تو می‌ترسند

ولی میان همین ظلمت و پریشانی
امیدِ توست که در روزگار ویرانی

برای این همه جان - یک‌کلام - مادر شد  
و زن برنده‌ی این جنگِ نابرابر شد

مریم جعفری آذرمانی 
۲۰ آذر ۱۴۰۰


 

مادرم که مطلقاً زن است


از کتاب "قانون":

با وجود هر چه داشتم حسرتی همیشه با من است
می‌کِشد حسادتم به او؛ مادرم که مطلقاً زن است

ظرف‌ها هنوز مانده‌اند من هنوز بیت دومم
جای چایِ دم نکرده‌ام آب گرم توی کلمن است

همسرم صبورتر شده مثل تکه‌ای فلز در آب
در مرام شعرهای تر، ضربِ جمله‌ها مطنطن است

نفرتِ شدید از پیاز، بی‌سالاد کرده سفره را
طعمِ این خوراکِ حاضری با صدای من مزیّن است

لذتِ زنی به نام شعر تا به ازدواج‌ِمان کشاند
من وَ همسرم در این میان قصدمان شریک بودن است

مریم جعفری آذرمانی