گفتگو با مریم جعفری آذرمانی
(منتشر شده در روزنامه خورشید، 8 تیرماه 1392)
مهرداد نصرتی
شناخت من از مریم جعفری آذرمانی و شعرهایش دارد بیست ساله می شود.از جلسات شعرخوانی دهه هفتاد تا امروزِ شعر شما.در این بیست سال خودتان فکر می کنید از کجا به کجا رسیدید؟
- شاید به همان جای اول رسیده باشم یا حتا به همان جا هم نه! چون فکر میکنم آن شور و حالی که در سرودن شعرهایم قبل از چاپ اولین کتابم داشتم حالا دیگر برایم به لحظههایی دست نیافتنی تبدیل شدهاند چون آن وقتها مخاطبانم را خودم انتخاب میکردم و وقت سرودن شعر به عکسالعملهایشان فکر نمیکردم و برای خودم مسئولیتی یا تعهدی نداشتم که حتما شعری بگویم که خیلی متعالی باشد و هیچ ایرادی نداشته باشد. اما حالا که چند کتاب از من منتشر شده و نظرات مختلف و گاه متضادی شنیدهام، به طور ناخودآگاه هنگام سرودن شعر، تمام آن برخوردها و واکنشهای مخاطبان، بدون آنکه مستقیما به آنها فکر کنم در سرم هست و همین باعث میشود که در لحظههای سرودن که به ظاهر در تنهایی مطلق است، احساس کنم که گویا دارم برای جمع کثیری از مخاطبان که دور و برم نشستهاند مینویسم، این حس را شاید نتوانم توصیف کنم. بارها سعی کردهام که تصور کنم اولین باری است که شعر میگویم و کاری کنم که آن احساسات بیقید و بندی که چندین سال قبل داشتم برگردد اما نتیجهاش شعری تصنعی شده است که به نظرم قابل انتشار نبوده است! چون واقعیتِ حالای من چیزی متفاوت از قبل است و باید با همین ذهنم که حجم عظیمی از مخاطبان را در خود دارد شعر بگویم. اما از سوی دیگر تجربه و مطالعاتی که در طی این سالها داشتهام نگاهم را نسبت به شعر کاملا عوض کرده است و این تجربهها و مطالعات را آن زمانها نداشتم.
ـ ویژگی شعرهای جعفری آذرمانی شور حاکم بر فضای سرودن است؛ به گونه ای که انگار مهم ترین رکن سرودن برای شاعر، جوشش است و زبان و ملاحظات ساختمند زبانی در مرتبه بعدی قرار دارند.موافقید؟
- چند سالی هست که فکر میکنم لحظههای جوشش و کوشش من یکی شدهاند. در واقع تشخیص این دو از یکدیگر برای خودم هم دشوار است. چون کلمات همین طور در ذهنم رفت و آمد دارند و لحظهای نیست که به چیزی فکر نکنم بعضی وقتها آرزو میکنم کاش امکانی بود که مغزم را از سرم در بیاورم و زیر شیر آب بشویم و بعد بگذارم سرجایش تا شاید لحظهای آرامش پیدا کنم. به همه چیز فکر میکنم و گاهی شدت همین فکر کردن، توانایی شعر گفتن را از من میگیرد ولی لحظاتی که فکر کمتری دارم تازه میتوانم شعر بنویسم. عجیب است که گویا افراط در هر چیزی به ضرر شعر تمام میشود حتا اگر این افراط در فکر کردن باشد.
ـ شعر زنان چه در حوزه شعر کلاسیک و چه آزاد در این یکی دو دهه اخیر چهره های شناخته شده و مطرحی پیدا کرده است.من معتقدم بیش از این که این شناخته شده بودن از توان شعری آنها(دست کم بسیاری از آنها) نشأت بگیرد، به همین نکته ای بر می گردد که ابتدای این سوال طرح کردم؛ یعنی مطرح شدن بی سابقه شان و همین باعث شده تا توجهات را بر انگیزد.شما چه نظری دارید؟
- اول باید این نکته را یادآوری کنم که بهتر است به جای شعر کلاسیک که درست یا غلط، مفهوم کهن را القا میکند لفظ دیگری به کار ببریم تا باعث سوء تفاهم بعضی مخاطبان نشود مثلا غزل معاصر بگوییم یا غزل امروز یا رباعی امروز و غیره، من در مورد برخی از نشریات و سایتهای ادبی، پیشنهاد کردم که نام کلاسیک را عوض کنند و خوشبختانه بعضی از آنها انجامش دادند و واقعا فضای بهتری ایجاد شد. اما در پاسخ به سؤال باید بگویم فکر نمیکنم که شعر زنان به خاطر چیزی غیر از شعرشان مطرح شود، اگر هم بشود مقطع کوتاهی است، در مورد شاعران مرد هم همین طور است، گاهی دیده میشود که یک شاعر مرد بدون آنکه شعر درست و حسابی یا متفاوتی داشته باشد به خاطر آشنایی و ارتباطات و تواناییهایی غیر از شعر، به شاعر بودن مطرح شده است، تواناییهایی مثل خوشسر و زبان بودن یا رفتارهای اجتماعی خوب و تعریف شده یا حتا گاهی فقط به خاطر ظاهرش که مقبول طبع عامه است! وگرنه بارها دیدهام که مطرح شدن یک شاعر زن، کمتر از حقش بوده است و تلاشی که در مسیر سرایش به شکل مداوم داشته نادیده گرفته میشود. فکر میکنم که این تقصیر آقایان است که یک خانم را نمیتوانند در درجه اول یک انسان ببینند که تنها تفاوتش میتواند این باشد که به دلیل زن بودنش احساسات و شعور ریزبینانهتر و دقیقتری دارد که اگر در لحظهی شعر گفتن فقط به توصیف همان احساسات و شعور بپردازد شعرهای خوبی خواهد گفت. بسیاری اوقات آقایانِ شاعر با هزینه و توان کمتری، بخت این را داشتهاند که بیشتر از خانمها مطرح بشوند. تعجب میکنم که بعضی از این اهالی ادبیات چه اصراری دارند که شاعر زن را فقط در میان شاعران زن رتبهبندی کنند، مگر در میان شاعران مرد، چقدر چهرهی شاخص داریم؟ واقعا یک بار دوست داشتم لیستی تهیه شود و بعد بیاییم متفاوتها را جدا کنیم باور کنید شاید شاعر زن بیشتر از مرد نمود پیدا کند، چون زنی که مداوم در یک حیطه کار میکند آن هم در حیطهای احساسمند مثل شعر، آثاری متمایز نسبت به دیگران ارائه میدهد چرا که ندیدگرفتن او، دشواری مضاعفی است که همیشه تحمل کردهاست و همین باعث میشود خلوت و درک عمیقتری نسبت به مسائل انسانی داشته باشد. ضمنا اگر یک شاعر چه زن چه مرد علاوه بر سرودن شعر خوب، ظاهر یا صفت خوب دیگری هم داشته باشد چه تقصیری دارد.
ـ مریم جعفری آذرمانی شاعر پر شعری است و کتاب های شعر متعددی منتشر کرده است.آیا فکر نمی کنید الان وقت آن است که کمی آهسته تر اما عمیق تر در این حوزه قدم بر دارید و یا نه.معتقدید این اتفاق، هنگام سرودن همه شعرها خود به خود می افتد و شعرها همه یک دستند؟
- اتفاقا به نظرم نسبت به طول سالهایی که شاعر بودهام کم کاری هم کردهام و مدتی است که سعی دارم آن را جبران کنم! در واقع تا حالا باید بیشتر از این هم شعر میگفتم چرا که من عمده فعالیت زندگیام در فضای شعر است و روی فعالیت دیگری سرمایهگذاری معنوی یا مادی نکردهام، و هرچیزی که به دنبالش بودهام در جهت شعرم بوده است. البته قبلا هم در مجالهای دیگری گفتهام که لزوما هر شعری را منتشر نمیکنم و شعرهایم بسیار بیشتر از آن چیزی است که تا حالا منتشر شده. اما یک چیز را همیشه در نظر میگیرم و آن، ارزش شاعر بودن است. به هر حال من با تمام ضعفها و قوتهایم یک شاعرم و سعی میکنم که هیچ مقطعی از شاعریام را از دست ندهم، حتا اگر در مقطعی، درجۀ کیفی شعرهایم پایینتر بیایند باز هم از بین آنها انتخاب میکنم و در یک مجموعه جمعشان میکنم تا منتشر شوند، باز هم تأکید میکنم که همیشه گزینش انجام میدهم.
ـ چقدر نظر منتقدان برایتان مهم است؟
- در پاسخ به سؤال اول تا حدودی به این مسأله اشاره کردم و الان اضافه میکنم که من فقط نقدهای مکتوب را در نظر نمیگیرم بلکه برخورد جامعۀ اطرافم چه شاعر و منتقد باشند چه مردمی که از ادبیات سررشتهای هم ندارند، همه و همه در لحظههای سرایش من همراه با منند و همین است که همیشه دوست دارم شعر بنویسم چون همیشه فکر میکنم که هنوز خیلی چیزها هست که ننوشتهام. البته نسبت به آثاری که تا حالا منتشر کردهام منتقدان کتبیِ کمی داشتهام یعنی نقدهای معدودی به شعرهای من نوشته شده، بعضی وقتها تحمل سکوت دیگران واقعا دشوار است. اما وقتی به بازۀ زمانی وسیعتری نسبت به امروز و دیروز میاندیشم، احساس میکنم که باید تلاش بیشتری کنم و شعرهای بیشتر و بهتری بگویم.