موقعیت پایین زنانگی در عرصه زبانی
آیدین فرنگی
(منتشر شده در روزنامه سرمایه، ۱۴ آذرماه ۱۳۸۵)
زنانگی در عرصه زبانی نه تنها صاحب موقعیتی مشابه موقعیت مردانه نیست، بلکه دهها دلیل و مثال زبانی متفاوت را نیز میتوان برای اثبات موقعیت نازل آن جمعآوری و ارایه کرد. کارکردهای زبانیای که به ستایش مرد و تقبیح زن میپردازند، چنان با سنن فرهنگی و عادتهای زبانی ما درآمیختهاند که افراد معمولاً بدون توجه به مفهوم اصلی عبارتهای یادشده، به شکل روزمره به استفاده از آنها مبادرت میورزند.
اگرچه به کار بردن عبارتها و اصطلاحهایی که در آنها تبعیض، تقبیح و ستایش جنسیتی به عریانی تمام جاخوش کرده را الزاماً نمیتوان نشانگر دیدگاههای جنسیتی تک- تک افراد جامعه به حساب آورد، وجود چنین تعابیری را به ناچار باید تابعی از نگرشهای رایج فرهنگی و فکری متکلمان آن زبان دانست. تعابیری همچون «قول مردانه»، «حرف مرد»، «مردانه ایستادگی کردن» و ... که در کشور ما همچنان برای اطلاق به جنبههای مثبت امور به کار میروند، در پس زمینه خود نقاط مقابل این امور مثبت را نیز ناخواسته منسوب به صفت زنانه میکنند. به عنوان مثال اگر تعابیر «قول و حرف مردانه» نشانگر صداقت و صحت کلام باشد، «قول و حرف زنانه» نیز یا در نقطه مقابل صداقت و صحت کلام قرار خواهد گرفت یا در حالتی خوشبینانه فاقد ارزش و خنثی خواهد بود. کارکردهای فوق و دیگر تعابیر مشابه اگرچه ریشهای تاریخی دارند، استفاده از آنها در روزگار ما عملی چندان شایسته به نظر نمیرسد. اما متاسفانه نه تنها چنان تعابیری به صورت گسترده توسط مردان ایرانی مورد استفاده قرار میگیرد، بلکه زنان ایرانی نیز برای ارزشگذاری به برخی کارهای خود، آنها را موصوف به صفت مردانه میکنند و مثلاً ما از زبان زنی میشنویم: «قول مردانه میدهم که ...» به بیان دیگر این زن با به زبان آوردن جمله بالا، ناخودآگاه شان و اعتبار زنانگی را به طرز دردناکی پایین آورده است.
در هیچ یک از عرصههای زبانی، واژگان به اندازه دنیای شعر و شاعری زنده و دارای اهمیت به حساب نمیآیند. سرودن یا نوشتن شعر یعنی رسوخ به عمق معنای واژگان و گزینش دقیق و ظریفانه آنها. اما اگر کارکردهای زبانیای که به شانیت مرد و حقارت زن دلالت دارند در شعر زنی جوان یافت شود، چگونه باید به تحلیل واقعه نشست؟ آیا باید آن را به حساب بیدقتی گذاشت یا به حساب بینش مردمحور زن شاعر یا به حساب تنگ آمدن قافیه شعری یا به حساب کلیشههای جنسیتی حاکم بر جامعه؟! در هر حال وقتی در نخستین شعر دفتر «سمفونی روایت قفل شده» خانم «مریم جعفری» به مصرع زیر برخوردم، کوشیدم با شکی عمیق به پیرامونم نگاه کنم. مصرع پایانی اولین غزل دفتر خانم "م. آذرمانی" (مریم جعفری) چنین است: «مردانه خواهم مرد اگر دختر به دنیا آمدم.».شاعر جوان ناخواسته و به احتمال قوی در پی بیان معنایی دیگر، دختر به دنیا آمدن انسانی را کم ارزشتر از پسر به دنیا آمدن او میگیرد و خوشبینانه به خود وعده میدهد که اگر چه دختر به دنیا آمده، مردانه این دنیا را ترک خواهد کرد. شاعر جوان برای بیان مفهوم مورد نظر خود به ورطه کلیشههای جنسیتی فرو رفته و بیآنکه بداند جایگاه انسانی خود و سایر همجنسانش را به موقعیتی فروتر تقلیل داده و به این وضعیت مهر تایید ضمنیای نیز زده است. کمی دقت نه تنها چیزی از کیفیت کار هنری کم نمیکند، بلکه به ارزش و ماندگاری آن نیز میافزاید. ما بین صدها ذهنیت و واژه و عبارت مبتنی بر تبعیض جنسیتی سرگردان ماندهایم. دقت فوقالعاده تنها راه نجات از چنگ کلیشههاست. اگر به اندازه کافی دقت کنیم حتماً تزلزل کلیشههای تبعیض جنسیتی را هم به چشم خواهیم دید.