نگاهی به مجموعه شعر «پیانو» سرودهی مریم جعفری آذرمانی
علی مسعودی نیا
(منتشر شده در روزنامهی کارگزاران 31 اردیبهشت 1387)
دعوای شعر نو و کهن، دعوای تازهای نیست. اگر چه در نگاه نخست به نظر میرسد که شعر مدرن ما توانسته رقبای کلاسیکش را کنار بزند و به عنوان شعر رسمی و جدی مطرح شود، اما حقیقت آن است که غزل همچنان به حیات خود ادامه میدهد و حضورش را نمیتوان نادیده گرفت. هر چند این حضور به گونهای است که غزل و غزلسرایی را بیشتر در هیات یک جریان جانبی - و نه در نقش یک آلترناتیو برای شعر امروز- میبینیم، اما پویایی غزل فارسی- بهرغم تمامی تنگناهایی که به آن دچار است و نقدهایی که بر آن وارد- انکارناپذیر است. مریم جعفری در مجموعه «پیانو» نگاهی آشناییزدایانه به این قالب آشنا دارد. او میکوشد با حذف تغزل از اشعارش، نقطه ضعف حسی غزل را از متنش خارج کند و بدون هراس از افتادن به ورطه سانتی مانتالیسم، دو حیطه مضمونی مورد علاقهاش - یعنی نقد اجتماعی و عرفان- را در شعرهایش مطرح کند. بنابراین به نظر میرسد که عمده تلاش و نیروی او به جای پرداختن به سنت رمانس، صرف یافت زبانی ساده و خاص به موازات نگاهی مدرن و تا حدودی زنانه است:
هرچند زن اسم عام است، زن بودن من خصوصیست
امکان ندارد بفهمی، این طرزِ بودن خصوصیست(ص47- متن کتاب)
به نظر میرسد شاعر در شعرهای این دفتر بیش از آنکه به روساخت و ظواهر تکنیکی غزل بپردازد، سعی بر آن دارد تا حیطههای مضمونی- معنایی شعرش را گسترش دهد. از این روست که برخلاف بسیاری از مجموعه غزلهای این روزگار، آمار قوافی و ردیفهای عجیب و دور از ذهن یا بازیهای زبانی مرسوم چندان بالا نیست و اینها همان چالشهایی هستند که غزل را در برههای تحت تاثیر خود قراردادند و تا حدی رو به افول بردند. شاعر میکوشد تا با تنگناهای عروض و قافیه مقابله کند و متنی دیسکورسیو و رها از قید خلق کند. چنین است که روی میآورد به کشفهایی بعضا حیرتآور که موجب میشوند ساختار عمودی غزل او منسجم و درهم بافته باشد. او به سنت ابیات مستقلالمعانی کمتوجه است و رویکردش به گونهای است که کلیت شعر سازنده مضمون کم و بیش تاویلپذیرش باشد:
مادرم میگوید انسان یا پر از درد است، یا مرد است / دردسرهای پدر سردرد شد مادر چه نامرد است / گاهی از این جمله ی مادر جنون میگیردم اما / باز میپرسم پدر با این همه دردش چرا مرد است؟ / (ص49- متن کتاب)
این نگاه جزئینگر و خلاق در اکثر اشعار «پیانو» قابل تشخیص است و از این رو تعداد غزلهای خواندنی این دفتر کم نیست. زبان در این دفتر، خلاف انتظاری است که از غزل داریم. این زبان عمدتا زبانی است خشن، جدی و به دور از احساسات. انتخاب و چینش واژگان در غزلها نشان میدهد که شاعر از شعر امروز و دیروزِ نزدیک چندان دور نیست و به نیکی از آنها تاثیر پذیرفته است. به ویژه هنگامی که میکوشد ساختی روایی به شعرش بدهد:
سلولهای مغزم، زندان حرفها بود / هر یک در انفرادی، از دیگری جدا بود(ص16- متن کتاب)
اما هر گاه شاعر از این نگاه جزئینگر فاصله میگیرد و به سمت کلان روایتها خیز برمیدارد، از تازگی شعرش کاسته میشود. در واقع اهمیت غزلهای مریم جعفری آذرمانی به همان رویکرد آشناییزدایانهاش از غزل است و به ویژه وقتی که به سمت طرح مضامین عرفانی میرود، تا حدود زیادی از تخیل جاری در متن و در نتیجه از تاثیر غزلش کاسته میشود؛ چرا که وادار میشود به کلیگویی و طرح مضامینی ازلی- ابدی که در تاریخ ادبیات ما نمونههای موفق آن به وفور یافت میشود و بالطبع امتیاز چندانی بر این دفتر نمیافزایند، هر چند که در این غزلها هم نمیتوان از قدرت فنی و بیان شیرین شاعر گذر کرد:
آموختم پی خویش، بیپا و سر بگردم / بی حرکتی برقصم، بیهمسفر بگردم(ص13- متن کتاب)
به نظر میرسد اهمیت شعر مریم جعفری در خوانش نوینش از ژانر غزل است(اگر غزل را ژانر بدانیم). بنابراین وقتی به اِلمانهای معهود این ژانر میپردازد، بهرغم تمام تسلط و اشرافی که بر کارش دارد، چیزی بر غزل امروز ما نمیافزاید. اما هر گاه از این قید میگریزد و شعرش را بر اساس نگاهی نوجو و گریزان از قراردادهای ژانر میسراید، به نتایج بسیار درخشانی نائل میشود:
مثل یک پل که کمربند خیابان باشد / عشق آن نیست که در شهر فراوان باشد / زن زیبای جهان! سبزهی گریان، تلخ است / پایتختت دل گندیده ی تهران باشد(ص28- متن کتاب)
«پیانو» در مجموع اتفاق خوبی برای شعر امروز، به ویژه غزل امروز ماست. پیشنهادهای چشمگیری در متن اشعار آن هست که نمیتوان از آنها به سادگی گذشت. میماند دعوای کذایی کهنه و نو که گویا به این زودیها قرار نیست خاتمه بیابد!