درباره شعر و شاعری هوشنگ ابتهاج
مریم جعفری آذرمانی
(منتشر شده ـ به طور خلاصه ـ در روزنامه آرمان روابط عمومی، 8/12/89)
هوشنگ ابتهاج (ه. ا. سایه)، اگرچه در قالبهایی غیر از غزل، مثل مثنوی و نیمایی و... شاعر بودن خود را نشان داده است اما او را بیشتر به عنوان شاعر غزلسرا میشناسند. حالا باید دید چرا شعرها و به ویژه غزلهای او تا این حد بین شاعران و غیر شاعران شناخته شده است. اینکه دوستان او چه کسانی بودهاند یا او چه مسیری را در زندگی شاعرانهاش طی کرده است در این شهرت بیتاثیر نیست اما همین معاشرتها و دوستیها نه تنها خود منشا در شاعر بودن او دارند بلکه به تنهایی نمیتوانستهاند او را به این درجه به جامعه بشناسانند هرچند تلفیق موسیقی و شعر باعث تاثیرگذاری بیشتر شعر میشود. در واقع عجیب نیست که بگوییم مثلا در وضعیت امروزی جامعه خودمان در همین چند دهه، محمدرضا شجریان چه تاثیر مهمی در اقبال و حتا درک مخاطبان از شعر سعدی و حافظ و ... داشته است. این تاثیر را نباید دست کم گرفت. اما به هر حال سعدی و حافظ شاعران قدرتمندی بودهاند و شعرشان معرف شاعر بودنشان است. با این اوصاف شعر ابتهاج و شخصیت شاعری او مهمترین چیزیست که او را به عنوان یک شاعر به معنی تاریخی و تعریفشدهاش مطرح کرده است. اهالی شعر و نزدیکان نسبی و سببی هر شاعر میدانند که شاعران در سطحهای مختلف اجتماع زندگی میکنند و روحیات متفاوتی هم دارند و شاید بتوان فقط حساسیت بیشتر را صفت مشترک آنها دانست اما عموم جامعه شاعر را انسانی متفاوتتر میدانند و گاهی تصور میکنند که شاعر حتما میان باغی نشسته یا در طبیعت به آوای پرندگان گوش میدهد و بعد شعری تر میسراید و اگر بخواهد شعر اجتماعی بگوید کمی غمگینتر است و اگر از دردی میگوید شاید درد خودش نباشد و درد اجتماع باشد. در برخورد با یک شاعر رفتارهای مختلف و گاه متناقضی از عموم جامعه دیده میشود، در میان هموطنان و همزبانانمان کمتر دیده شده است که کسی به شاعر بودن خود در دوره نوجوانی افتخار نکند حتا اگر شعری نگفته باشد دفتری دارد که در آن احساسات دورانهای تغییر زندگی خود را نوشته است حتا در بعضی افراد این مساله تا سنین بالاتر نیز ادامه مییابد. در واقع شعر، با آنکه به خودی خود شغل حساب نمیشود اما گویا شاعری شغل شریفیست که البته حقوقی ندارد و اگر نفعی مادی برای شاعر در طول شاعریاش به او میرسد به خاطر فقط شعرش نیست بلکه انتشار کتاب یا دریافت جایزه یا مسئولیتهای ادبی برای او میتواند نان آور باشد چون شاعران به صرف گفتن شعرشان دستمزدی ندارند و بهتر است خوشبین باشیم و بگوییم که شعر، قابلیت ارزشگذاری مادی را ندارد. با تمام این اوصاف شاعر در نظر مردم فردی خاص است که خداوند استعداد متفاوتی به او داده است و ادب این است که به او احترام بگذاریم.
با این اوصاف میتوان شهرت شعری هوشنگ ابتهاج را در قابلیتهای او جستجو کرد، یکی از این قابلیتها شاید این باشد که او بدون تصنع و ظاهرسازی هم در تصویرهایش و هم در دیدارهای چهره به چهرهاش، به دلیل صلابت و جدیت و در عین حال ظرافتی که در خطوط چهره و رفتارش نمایان است برای مخاطب، دقیقا نماد یک شاعر است یعنی اگر کسی با چهرهی او هم آشنا نباشد با دیدن او در یک نظر اولین صفتی که به نظرش میرسد شاعر بودن اوست و این رابطه دو سویه است یعنی به همان نسبت که چهرهی او چهرهی یک شاعر است، شاعریاش از سیرتش در طرح صورتش و حتا گفتن و خندیدن و تمام رفتارهایش تاثیر داشته است. این مساله ممکن است ظاهر بینانه به نظر برسد اما واقعیت این است که بسیاری از شاعران دارای این قابلیت نیستند در حالیکه سیرت و صورت به نوعی آیینهی یکدیگرند حتا در میان غیر شاعران کافیست با کسی احساس صمیمیت داشته باشیم حتما او را زیباتر خواهیم دید چون چیزی در درونش بوده که این زیبایی را به ما تلقین کرده و دیگر صورتش را نیز زیباتر میبینیم. وجود این ویژگی در هوشنگ ابتهاج، شاید ناشی از این باشد که او خود را درگیر مسائل حاشیهای و بعضی فعالیتهای پر سر و صدا و در عین حال بینتیجهی ادبی نکرده و همواره به شعر با همان سلیقهی عموم مردم اهمیت داده است و اگر در مجامع ادبی حضور آنچنانی نداشته به همان نسبت به شعر خود بیشتر اندیشیده است.
نکته دیگر اینکه او میداند که وزن و موسیقی از سلیقهی ذهنی ایرانیان فارسیزبان، غیر قابل تفکیک است. از این رو علاوه بر توجهی که به غزل گفتنش داشته به موسیقی کلمات در ترکیب جملاتش نیز دقت کرده است. او به وزنهای غیر متعارف توجهی نشان نداده و این نشان از شناخت اوست. شعر او را همه میتوانند بخوانند اگرچه کسانی هم باشند که بیشتر بتوانند معنی و دقتهای شعر او را دریافت کنند اما او از شمار شاعرانی است که مردم با هر سطح درک ادبی از شعر او لذت میبرند.
با وجود اینکه ابتهاج یکی از پایههای غزل معاصر به شمار میآید اما در طول این سالها چندان میل به نوآوری نشان نداده است اما سنتی که او در پیش گرفته است در وضعیت چند دههی اخیر خودش یک نوآوریست. ابتهاج گویا آنقدر به راهی که در پیش گرفته اطمینان داشته که دیگر به سیر سریع تغییر در سلایق شعری فضای حرفهای توجهی نداشته و شاید به همین دلیل میتوان گفت او قدر استعدادش را میدانسته، چون علاوه بر مردمپسند بودن شعرش، او یک شاعر حرفهای نیز هست. در چنددههی اخیر انواع و اقسام روشها و فرمها و مانیفستها و تئوریهای مختلف در شعر فارسی مطرح شد و برخی از آنها شکست خورده و برخی راه به جایی بردهاند اما ابتهاج گویی کاری به این کارها نداشته و شعر خودش را گفته و درگیر طیفهای مختلف و نظریات جدید نشده است.
یکی دیگر از دلایل همهگیر بودن غزلهای او این است که زبان شعریاش به صورتیست که گاهی اوقات نمیتوان تشخیص داد که این شاعر در چه قرنی میزیسته اما در عین حال به دلیل سادگی زبانش درک شعرش برای جامعه امروز آسان است، چون از کلمات ناآشنا به ندرت استفاده کرده.
بسیاری از غزلهایش با مطلعهای قدرتمندی آغاز میشود که در ذهن مخاطب باقی میماند:
گفتم که مژدهبخش دل خرّم است این/ مست از درم درآمد و دیدم غم است این
همه آفاق گرفتهست صدای سخنم/ تو از این طرف نبندی که ببندی دهنم
ای برادر عزیز چون تو بسیست/ در جهان هر کسی عزیز کسیست
مطلع در غزل یکی از مهمترین ویژگیهای لازم برای به یاد سپاری آن است و به عبارت بهتر اگر غزلی چند بیت شاهکار هم داشته باشد ممکن است به خاطر یک مطلع معمولی، اصلا خوانده نشود.
یکی دیگر از مشخصات شعری هوشنگ ابتهاج که حاصل از همان سنتیست که به آن اشاره شد، این است که غزل را بیشتر به همان معنی تغزل شناخته و همچنین بیشتر به مسائل ازلی و ابدی انسان پرداخته است:
برسان باده که غم روی نمود ای ساقی/ این شبیخون بلا باز چه بود ای ساقی
هوای آمدنت دیشبم به سر میزد/ نیامدی که ببینی دلم چه پر میزد
ای عشق تو ما را به کجا میکشی ای عشق/ جز محنت و غم نیستی اما خوشی ای عشق
چه غریب ماندی ای دل نه غمی نه غمگساری/ نه به انتظار یاری نه ز یار انتظاری
این نکته را هم باید یادآور شد که در شعرهای او بیتهای متعددی یافت میشود که حاصل تاثیرپذیری او از شاعران پیش از خود است، که معمولا در این تاثیرها بیتهای متفاوتی ارائه داده است:
مثلا حافظ میگوید:
رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید/ وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید
و ابتهاج میگوید:
نه لب گشایدم از گل، نه دل کشد به نبید/ چه بینشاط بهاری که بیرخ تو رسید
و موارد دیگری که به ویژگیهای تصویری و زبانی و موسیقایی شاعرانی مثل سعدی و مولوی و حافظ و ... نظر داشته و شاید این ویژگی را هوشنگ ابتهاج از حافظ به ارث برده باشد.