«راویه؛ روایتی انتقادی، خطاب به ناشاعران و نان به نرخ روزخوران»
یادداشتی از نیلوفر بختیاری
بخوانید در: شهرستان ادب
«راویه؛ روایتی انتقادی، خطاب به ناشاعران و نان به نرخ روزخوران»
یادداشتی از نیلوفر بختیاری
بخوانید در: شهرستان ادب
از کتاب "راویه":
کافهی شعر مثل خوابِ شلوغ، گرچه پررونق است، تعطیل است
منِ شاعر نشستهام بیدار، چاره تنها زبانِ تمثیل است:
با همان حرفها که باد هواست، بس که هی باد کردهای او را
پشهی بیخودی بزرگ شده، باورش میشود که یک فیل است
پس توهّم که دستسازِ تو بود، بُتتر از عصرِ جاهلیّت شد
چون مناجاتِ تو به سمتِ کسیست که دقیقاٌ خودِ عزازیل است
به زبانبازِ در عدم معروف، برگِ پژمرده هم نباید داد
پرِ کاهی اگر به او بدهی، ادعا میکند که جبریل است
مریم جعفری آذرمانی
از کتاب "راویه":
باز در کسوتِ آدمیزاد، دیو پشتِ تریبون نشسته
نوچهها خانه را قبضه کردند، رستم از گود بیرون نشسته
دیو با زور و بازوست، امّا، سطری از شاهنامه نخوانده
پس محال است هرگز بفهمد: چشمِ تهمینه در خون نشسته
من که تهمینه و رستمِ زال، بودهام توأمان این همه سال،
گریه کردم به تشییعِ سهراب: «شعر» ـ این زار و وارون نشسته ـ
میروم سنگ و دریا بیارم، تا بشویم الفبایتان را
جهلِ دیوِ فضیلت ندیده، بر الف تا یِ و نون نشسته
مریم جعفری آذرمانی
از کتاب "راویه":
... و به شاعر اگرچه معمولاً خسته و ناامید می گویند
شعر، جنگِ زبان و زندگی اَست؛ کُشته اش را شهید می گویند
پدرم وزن شعر می دانست، و ـ خدا رحمتش کند ـ می گفت
که مخاطب اگر سواد نداشت، شاعران هم سپید می گویند
اعتقادی به خود ندارند و... مثل دوزخ که شعله می شمُرَد
از شب و حسرت و هزینه پُرند، باز «هَل مِن مزید» می گویند
بس که بیزار بودم از تقلید،بین من با خودم شباهت نیست
باقیِ شاعران شبیهِ هم اند؛ هرچه را بشنوید می گویند
مریم جعفری آذرمانی
از کتاب "راویه":
برای تو که پس از من به صحنه می آیی
چه داشتم به جز این جعبه ی مقوّایی
که خاطراتِ من است از زمانه ای که در آن
شکنجه زارِ توانایی است و دانایی
چطور شد که تظاهر به شاعری کردند
زنانِ یکسره مشغولِ سفره آرایی
که عکسِ شان همه ی صفحه را قُرُق کرده
چه جای شعر در این آلبومِ تماشایی؟
ـ اگرچه بابِ زنان بود، عاشقانه نبود
غزل سراییِ این مردهای هرجایی
که چشمِ زل زده شان لای عکس می گوید:
برای «شعر نوشتن» نبوده «بینایی» ـ
بدا به آن «منِ جمعی» که بی حضور من است
و خوش به حالِ خودم در مقام تنهایی
مریم جعفری آذرمانی
کتابهایی از مریم جعفری آذرمانی که در نمایشگاه کتاب امسال در دسترس است:
راویه
(62غزل نو)
تازه ترین اثر
قانون
(54 غزل نو)
کاندیدای نهایی پنجمین دوره جایزه ادبی پروین اعتصامی
صدای ارّه میآید (67 غزل نو)
کاندیدای نهایی سی و یکمین دوره کتاب سال
مذاکرات" (62 غزل نو)
کاندیدای نهایی دوازدهمین دوره جایزه قلم زرین
دایره" (50 غزل نو)
کاندیدای نهایی جشنواره مجله تجربه
و برگزیدهی هفتمین دوره جایزه ادبی پروین اعتصامی
ضربان (62غزل نو)
معنای دیگر
(بررسی معانی ضمنی در شعر حسین منزوی بر اساس نظریه تحلیل گفتمان پل گرایس)
مذاکرات در غرفه نشر شانی و بقیه در غرفه انتشارات فصل پنجم موجود است.
مصطفی علیپور ضمن تقدیر از جرات شاعر در سرودن این گونه غزل اظهار داشت: استفاده از واژههایی غیرشاعرانه در شعر آن هم در قالب غزل کاری بسیار دشوار و جسورانه است. خانم جعفری توانسته این کار را در «راویه» انجام دهد.
وی با اشاره به خاطرهای مربوط به نیما یوشیج گفت: برای اولین بار یکی از اشعار نیما در مجلهای به چاپ میرسد. نیما در این رویداد بسیار مسرور بوده و آن شعر را مدام برای خود زمزمه میکرد. در همین لحظه پدر نیما، که نیما در خاطراتش او را قهرمان مینامید، وارد خانه میشود و از نیما میپرسد که چه شده است؟ نیما پاسخ داد: «یک نفر در حوالی جنگل یاغی شده است». پدرش در ادامه به او میگوید: بیچاره حتما تحریک شده است.
علیپور ادامه داد: نیما هر نوع شعری را یاغیگری میدانست. در این کتاب نیز شاعر طغیان کرده است. این طغیان اثر تحریک شدن شاعر است. همین ویژگی موجب شده تا اشعار مجموعه غزل «راویه» به هیچ شعری در جهان شباهت نداشته باشد.
وی افزود: اشعار خانم جعفری از وزن سنتی فارسی خارج نشده است. اما وزنهای جدیدی را تجربه کرده است. استفاده از واژههایی که تا کنون در هیچ شعری به کار نرفته است، به نوعی کابوس است. اما این شاعر دست به این کار زده است. او توانسته واژههای غیر شاعرانه را پرداخت شعری کند...
وی ادامه داد: از دیگر ویژگیهای اشعار این مجموعه، غیرقابل پیشبینی بودن قافیههای آن است. قافیهها در مجموعه غزل «راویه» خانم جعفری را نمیتوان پیشبینی کرد و جایی برای آنها در نظر گرفت. در بعضی اشعار این مجموعه ردیف نداریم. اما قافیهها به شکل عجیبی آورده شده است. حتی در تصور نیما هم با توجه به نظریههایی که در حوزه قافیه دارد، این مطلب نبوده است...
متن کاملتر صحبتهای مصطفی علی پور و گزارش جلسه نقد و بررسی کتاب راویه تازه ترین اثر مریم جعفری آذرمانی را بخوانید در: خبرگزاری فارس
یادداشت فریبا یوسفی
درباره کتاب راویه
تازه ترین اثر مریم جعفری آذرمانی
انتشارات فصل پنجم
بخوانید در: سایت شهرستان ادب
یک ماه، یک کتاب
سومین جلسه نقد کتاب شعر زنان
با نگاهی به کتاب «راویه»
اثر مریم جعفری آذرمانی
انتشارات فصل پنجم
با حضور مصطفی علیپور و فریبا یوسفی
و با اجرای فاطمه طارمی
دوشنبه ۲۸ فروردین، ساعت ۱۶
نشانی: خ سمیه، نبش پل حافظ، حوزه هنری، سالن سلمان هراتی
ورود برای عموم آزاد است.
از کتاب "راویه":
تصور می کنی گاهی که شاید بی زبان باشد
ولی حتماٌ به وقتش می تواند داستان باشد
ترازوی کجی دارد که سنگ و پنبه را با آن
قضاوت می کند بی آنکه عدلی در میان باشد
جهان تازه حذفم کرد از تقویمِ معیوبش
که در آن هیچ کس هرگز نباید قهرمان باشد
خریداری ندارد حسّ من ـ حتا اگر شعر است ـ
گمان کردم ـ پس از آرایشش ـ قدری گران باشد
شکایت های من شهری پریشان است و بی قانون
که اینجا جای طرحش نیست، شاید آن جهان باشد
مریم جعفری آذرمانی
از کتاب "راویه":
عجوزه اهل قلم شد که دلپسند شود
بساطِ هرچه از آن کِیف می کنند شود
گریم کرد لب و گونه و دماغش را
که مثل صورتِ دلقک بگو بخند شود
چنان که تا به قیامت محالِ ممکنِ اوست
که از صداقتِ آیینه بهره مند شود
عجوزه دیو و پری نیست، خوابِ یک جادوست
امید نیست که درگیرِ قید و بند شود
زنی که سوخته در آرزوی مرد شدن
چگونه از سرِ خاکسترش بلند شود؟
مریم جعفری آذرمانی
از کتاب "راویه":
وقتِ آرایشِ من گذشت و... بعد از آن خنده ام هم نیامد
روی این صورتِ بی گریمُر، رنگ و ونگی به جز غم نیامد
خواستم دست کم یک اپیزود، واقعاً عاشقم باشی... امّا
هرچه رد کردم آهنگ ها را، باز هم «جانِ مریم» نیامد
زن شدم بلکه در نقشِ حوّا، روی صحنه بهشتی بسازم
کفشِ رقصیدنم مُندرس شد، هیچ کس مثل آدم نیامد
روزها را ـ غم انگیز ـ بشمار، ضرب در سنّ بیداری ام کن
در سی و هفت سالِ گذشته، شب سگی بود خوابم نیامد
مریم جعفری آذرمانی
جلسه رونمایی از کتاب راویه
سروده مریم جعفری آذرمانی
پنج شنبه 30 دی، ساعت ۱۷ تا ۱۹
از سوی کانون ادبی اشراق در فرهنگسرای اشراق برگزار می شود.
از کتاب راویه:
راستگو بودم از همان اوّل، حرفهایم قسم نداشته است
چه کنم با مخاطبِ ساده؟ در شنیدن جنم نداشته است
آهِ من قدرِ ناله ام بوده، غصّه هایم همیشه هم قدّند
گریه و حسرتم به یک حدّند، زندگی زیر و بم نداشته است
من برای خودم یکی بودم، و خدایی که عین من تنهاست
شاهد ماجراست؛ می داند که توهّم برم نداشته است
همه ی ظرفها سیاه شدند، بس که سوزانده ام غذاها را
مریمِ بی هنر که جز شعرش ـ جز همین یک قلم ـ نداشته است
سی و هشت...اد سالگی آمد، که بدانم هنوز بچّه ام و...
ـ گریه کردم ـ به مادرم گفتم: «هیچ کس... دوستم... نداشته است...»
مریم جعفری آذرمانی
پی نوشت:
در بیت چهارم، در نسخه ی دست نویسِ شاعر، "قلم" قافیه بوده است، اما در نسخه ی چاپ شده در کتاب، به جای "قلم"، به اشتباه "هنر" تایپ شده است، کسانی که کتاب را دارند لطفا این مورد را (در صفحه 50) اصلاح کنند.