از کتاب "زخمه":
هر زنده رنگ مرگ گرفته؛ دنیا پر از نژندیِ مرگ است
ای زندگی نخند که دیگر طعم لبت به گَندیِ مرگ است
سیلابِ خون گرفته به کُشتن، خاکی که خو گرفته به مردن
تقصیر از تو نیست که هستی؛ کوتاهی از بلندیِ مرگ است
با یک نفر بخوابد و بعدش... با دیگری بخوابد و بعدش...
با هر کسی بخوابد و بعدش... هی! قصه از لَوَندیِ مرگ است
دنیا به کام مورچهها شد؛ صدها هزار مردهی شیرین
محصول کارخانهی دنیا ـ تابوت ـ بستهبندیِ مرگ است
مریم جعفری آذرمانی