و پرسشیست قدیمی که همچنان باقیست
که چند فاجعه تا مرگِ این جهان باقیست
«نبودن» از همه جا مثل سنگ میبارد
به بودنی که فقط تکّهای از آن باقیست
چقدر عاشق و معشوق مردهاند، امّا
هنوز هم که هنوز است عشقِشان باقیست
چه حرمتیست در انسان که بعدِ اینهمه قرن
خطوطِ خاطرهاش روی استخوان باقیست
اگر چه روح و تنم میرود، خوشم با این
که ذوقِ شاعریام هست، تا زمان باقیست
مریم جعفری آذرمانی
کتاب نواحی چاپ ۹۶
نشر فصل پنجم