از کتاب "68 ثانیه به اجرای این اُپرا مانده است":
چه نیازیست که این رود به دریا برسد
شب به شب ترسم از این است که فردا برسد
گریهی کوسهی غمگین، شده دریایی شور
شورِ این گریه درآمد که به دریا برسد
- اشکهای تو، همه، نطفهی مرواریدند،
هق هقِ تو، که به رویای صدفها برسد
کوسه! صیاد میآید که نجاتت بدهد
گریه بس کن که به تو، چشمِ تماشا برسد
خاک، مرگ است تو در بستر من خواهی مرد
ساحلم، بر تنِ من، روزِ مبادا برسد
چه کنم با دلِ ساطوریِ ماهیگیران؟
چه نکردند که کار تو به اینجا برسد؟
تکّه تکّه، تنت از تور بیاید بیرون
وقت تشویش و تقلّا و تمنّا برسد
پیش دریا زدهها، بودنِ تو نابودیست
جز ضرر هیچ نداری که به دنیا برسد
کوسه! از دور، تماشای تو زیباتر بود
باز اگر هم به نظر، مرگ تو زیبا برسد
1386/11/19
مریم جعفری آذرمانی