از کتاب "صدای ارّه می آید":
چه بهتر است که آمادهتر کند بدنش را
که مردهها بشناسند بوی پیرهنش را
برای آنکه به زیباترین بهانه بمیرد
چقدر پوست ببافد شیارهای تنش را؟
اگر شبی نوههایش دوباره قصه بخواهند
چطور جمع کند آبِ گوشهی دهنش را
و پیرمرد که مُرد و... فرشتهها که محال است
به گوش او برسانند گریههای زنش را
خطوطِ مفرطِ پیشانیاش برابرِ سنّش
زمان که میشمرد چوبخطِّ کم شدنش را
فرشته باز نیامد... و کار پیرزن این است
که طبق عادت هر شب به تن کند کفنش را
مریم جعفری آذرمانی