از کتاب "ضربان":
این تازهزنان چه رنگ و رویی دارند! تصویر ندیدهام به این آسانی
مردان به برو بیایشان مشغولند، دعوت نشدم به این همه مهمانی
از صورت من چه انتظاری داری؟ جز غصّه که خط به خط بر آن حک شده است
هر صفحهی هر کتاب من جمجمهایست، عاقلتر از این باش اگر میدانی
شعر من اگر شده شعاری در مشت، این جامعه عاشقانههایم را کُشت
از عشق و مخلّفات آن محرومم، احوال دلم گذشته از ویرانی
من مثل قیامتم که مقدورم نیست در جرگهی منکران حقیقت باشم
آینده! به همسایگیام عادت کن! غمگین نشوی از این مصیبتخوانی!
شاید صد و چند سال دیگر دیدی هر خطّه به هر زبان که میاندیشند
هر روز برای هم خطی میخوانند از مریمِ جعفریِّ آذرمانی
مریم جعفری آذرمانی