به نام «گوهر عشقی»، به نام نامیِ زن
شروع می‌شود این شعر در عزای وطن

لباس و روسری‌‌ات؛ چادرت عزادار است
وطن تویی، به دلت داغ‌های بسیار است

که خاک و خاطره‌ات را به خون کشیده، جنون
که آه و آینه‌ات را جنون، کشیده به خون

قسم به حرمتِ «ستّار»های مُثله شده
به بغضِ حنجره‌ها، تارهای مُثله‌شده

اگرچه بوق و دروغِ ستم، به شور و شر است
صدای زخمیِ تو، هم‌چنان بلیغ‌تر است

سلاح‌ها چه ذلیلانه از تو می‌ترسند
تباه‌ها چه ذلیلانه از تو می‌ترسند

ولی میان همین ظلمت و پریشانی
امیدِ توست که در روزگار ویرانی

برای این همه جان - یک‌کلام - مادر شد  
و زن برنده‌ی این جنگِ نابرابر شد

مریم جعفری آذرمانی 
۲۰ آذر ۱۴۰۰